داری توو تب میسوزی
دائم رو هذیونی
مثل فیلم ایرانی و
چرند و بی مضمونی
حق ویزیت رو بده
پول رو بزار نقد رو میز
همش رو میسوزونم
اسکندری مقدونی
همیشه همین بالام
همینه تم کاری
فاصله داری با ما
باس بیای اینجا با تلکابین
همیشه هودی تنم
توو هودم مثل رابین
با دارا رو بیتمم
میترکه کارم انتحاری
پشتم هی بزن اگه نمیترسی از گونی
مایش رو میدم حتی با این که نیست ارزونی
اینکاره نیستی بده بره مگه مجبوری
میک رو بهت میدم اگه نمیزنی دندونی

بیدارم من تا وقتی که باید
کارتم عاشق خوابم شاید
کسی این بالاها نرسیده راحت
وقت من طلا باس بسازم از ساعت
بیدارم من تا وقتی که باید
کارتم عاشق خوابم شاید
کسی این بالاها نرسیده راحت
وقت من طلا باس بسازم از ساعت

کار من نسیه نیست نه داشی نقدیه
سردار نیست ولی داشت توو فکر ترفیعه
مثل عشق منه این ملودی شرقیه
نمیفهمی چی میگم حرفهای من رمزیه
عشق من به این بازی اعتیاد مغزیه
برد من قطعیه * خار فرضیه
تو پی راه راست و من عمود به چپیه
من رسیدم این بالا بگو کجان بقیه
همین فرمون رو جیدال داره تا ته میره
شاعر مریضه پس قافیه بی تغییره
دوباره گرفتم روشون تته تته تخلیه
حساب هامون یکی یکی باس بشن تصفیه

بیدارم من تا وقتی که باید
کارتم عاشق خوابم شاید
کسی این بالاها نرسیده راحت
وقت من طلا باس بسازم از ساعت
بیدارم من تا وقتی که باید
کارتم عاشق خوابم شاید
کسی این بالاها نرسیده راحت
وقت من طلا باس بسازم از ساعت