با چندتا بیل به خاک زدن فاصله دارم تا چال شم توش فقط نگران چیزیم که بیل به خاک زدم و ساختم روش
پاش عرق میریختم نا شکل بگیره اسم این فاصله زندگیه
جامعه یه اتاق که من و توش کوبید رطوبت و حس میکنه استخون چوبیم
فاصله م زیاد از دین و سیاستش از دید صاحباش از بازار مقدس از جیب زائراش
از مذهبی که توش زن از مرد کمتر اونکه تخم لا پاش آویزون جنس برتر
این رنگ دین ماست که ارزش زناش ب سایز سینه هاست
فاصله م زیاد اما مصافتش هنوزم زیر سی نماست
جدیدن که بینیا کوچیکتر از مغز چون بینش کم من مردی و دیدم
که دروغاش سفید اما دندوناش همرنگ تی شرتم
روزا قانون میسازه ماده ای رو نمیخواد که زیرش نر شبا بالاش یه ماده ستو زیرش نر
فاصله م زیاد اما زندگی کوتاست هم قد چندتا بیل زدن به خاک
اما بستگی داره میخوای بسازی یا بریزی
بیل دست کی باشه که چفت با زبونت به قانون میسپاریش یا به دست باغ
میکاری یا میچنی؟
اگه بو بکشی میفهمی برق وصل میکنم ب کلت تا که روشن شه نور بده
کسی دست به سرت کنه مو به تنش سیخ شه نتونه زور بگه
بو بکشی میفهمی آگاهی کتاب نه تو کتک زدن دیوارا کوتاست واسه منی که بلندترم
میفهمی همیشه آبادی شکل میگیره عمق سینه ها همیشه آزادی رشد میکنه پشت میله ها
سالم نیست هرکسی چون سفید چشماش آدمارو بسنجی با عیار تلاش. نه تو زرگری
بو بکشی میفهمی مریض نیستی اما درمان بشی سر میره بالاتر از قله قاف
که اگه برعکس شه این سه تا بخوری ب خاک
متن آهنگ
فاصله
ازساسان سونامی
با چندتا بیل به خاک زدن فاصله دارم تا چال شم توش فقط نگران چیزیم که بیل به خاک زدم و ساختم روش
پاش عرق میریختم نا شکل بگیره اسم این فاصله زندگیه
جامعه یه اتاق که من و توش کوبید رطوبت و حس میکنه استخون چوبیم
فاصله م زیاد از دین و سیاستش از دید صاحباش از بازار مقدس از جیب زائراش
از مذهبی که توش زن از مرد کمتر اونکه تخم لا پاش آویزون جنس برتر
این رنگ دین ماست که ارزش زناش ب سایز سینه هاست
فاصله م زیاد اما مصافتش هنوزم زیر سی نماست
جدیدن که بینیا کوچیکتر از مغز چون بینش کم من مردی و دیدم
که دروغاش سفید اما دندوناش همرنگ تی شرتم
روزا قانون میسازه ماده ای رو نمیخواد که زیرش نر شبا بالاش یه ماده ستو زیرش نر
فاصله م زیاد اما زندگی کوتاست هم قد چندتا بیل زدن به خاک
اما بستگی داره میخوای بسازی یا بریزی
بیل دست کی باشه که چفت با زبونت به قانون میسپاریش یا به دست باغ
میکاری یا میچنی؟
اگه بو بکشی میفهمی برق وصل میکنم ب کلت تا که روشن شه نور بده
کسی دست به سرت کنه مو به تنش سیخ شه نتونه زور بگه
بو بکشی میفهمی آگاهی کتاب نه تو کتک زدن دیوارا کوتاست واسه منی که بلندترم
میفهمی همیشه آبادی شکل میگیره عمق سینه ها همیشه آزادی رشد میکنه پشت میله ها
سالم نیست هرکسی چون سفید چشماش آدمارو بسنجی با عیار تلاش. نه تو زرگری
بو بکشی میفهمی مریض نیستی اما درمان بشی سر میره بالاتر از قله قاف
که اگه برعکس شه این سه تا بخوری ب خاک